واقعیت درمانی رویکردی برای حذف انتخاب‌های غلط در جهت اصلاح رفتار و رسیدن به رضایت بیشتر از زندگی

واقعیت درمانی: تئوری‌ها، تکنیک‌ها و کاربردهای آن در بهبود روان

14 0
سلامت روان

واقعیت‌درمانی نوعی درمان مشاوره‌ای است. این درمان بر تمرین مهارت‌ها و تکنیک‌هایی تمرکز دارد که فرد را در لحظه حال و واقعیت کنونی زندگی تثبیت می‌کنند، نه بر کاوش در تجربیات گذشته یا استفاده از مفاهیم انتزاعی مانند ناخودآگاه. این رویکرد بحث‌برانگیز است چون مشکلات سلامت روان را نه به‌دلیل بیماری‌ها یا اختلالات روانی بلکه ناشی از رفتارهایی می‌داند که افراد برای برآوردن نیازهای خود انتخاب می‌کنند. ویلیام گلاسر در دهه ۱۹۶۰ این رویکرد درمانی را معرفی کرد که بر مبنای آن هر چیزی که تجربه می‌کنیم، در نهایت نتیجه انتخاب‌های خودمان است. در این مقاله با واقعیت‌درمانی گلاسر، اصول و کاربردهای آن آشنا می‌شوید.

واقعیت‌درمانی چیست؟

واقعیت‌درمانی نوعی درمان شناختی‌ـ‌رفتاری متمرکز بر شرایط مُراجع است که تمرکز اصلی آن بر بهبود روابط و شرایط کنونی افراد است، نه بررسی گسترده رویدادهای گذشته. این رویکرد بر این باور بنا شده که مهم‌ترین نیاز انسان، دوست‌داشته‌شدن و احساس تعلق است و تمام نیازهای اساسی دیگر تنها از طریق ایجاد ارتباطات قوی با دیگران قابل تأمین هستند.

واقعیت درمانی رفتار را حاصل انتخاب می‌داند و به ما می‌آموزد که گرچه نمی‌توانیم احساسات خود را مستقیما کنترل کنیم، می‌توانیم نحوه فکر کردن و رفتار خود را کنترل کنیم. ما رفتارهای خاصی را انتخاب می‌کنیم و این انتخاب‌ها می‌توانند در مسیر تأمین نیازهای اساسی و رسیدن به اهداف فردی، نقش کمک‌کننده یا بازدارنده داشته باشند.

این شیوه درمانی همچنین از نظریه انتخاب بهره می‌برد و معتقد است رفتارهایی که انتخاب می‌کنیم، بخش کلیدی از مسئولیت‌پذیری و هویت ما را تشکیل می‌دهند. واقعیت‌درمانی تمرکز کمتری بر تشخیص‌های رایج در حوزه سلامت روان دارد و هدف اصلی آن این است که به افراد کمک کند تا با یادگیری انتخاب‌های بهتر، کنترل بهتری بر زندگی خود به دست آورند و آن را بهبود بخشند.

ویلیام گلاسر بنیان‌گزار واقعیت درمانی
ویلیام گلاسر، بنیان‌گذار واقعیت‌درمانی

تاریخچه و پیدایش واقعیت درمانی گلاسر

ویلیام گلاسر واقعیت‌درمانی را در سال ۱۹۶۵ پایه‌گذاری کرد. دکتر گلاسر هنگام کار و درمان بیماران در محیط‌های مختلف ازجمله بیمارستان کهنه‌سربازان آمریکا و مدرسه‌ دختران بزهکار، متوجه شد که بسیاری از مراجعان و اطرافیانش، علیرغم برآورده شدن نیازهای اساسی‌شان، احساس نارضایتی عمیقی دارند. او که از همان ابتدا انتقاداتی جدی به نظریات فروید داشت و می‌کوشید تا روش‌های جدیدی را برای درمان بیماران بیابد، این نظریه را مطرح کرد که تعداد نیازهای انسانی بیشتر از آن چیزی است که جامعه روان‌شناسی تاکنون شناسایی کرده است. 

گلاسر مشاهده کرد که بسیاری از افراد ناراضی، به‌ویژه در ایجاد و حفظ روابط نزدیک با دیگران مشکل دارند. پس نتیجه گرفت که این نیاز مهم انسانی در حوزه درمان به‌طور جدی نادیده گرفته شده است. او سپس نیازهای دیگری را شناسایی کرد که واقعیت درمانی تأمین آنها را برای بقا و شکوفایی انسان ضروری می‌داند.

بر پایه این رویکرد، تمام رفتارهای انسان نتیجه انتخاب‌های فردی اوست. این رویکرد بر پایه مفهومی به نام «نظریه انتخاب» (Choice Theory) بنا شده است؛ نظریه‌ای که بر پایه آن، انسان‌ها تنها ۵ نیاز اساسی دارند که همگی به‌صورت ژنتیکی در وجود آنها نهادینه شده‌اند و قابل‌تغییر نیستند. 

اما گلاسر نظریه انتخاب را حدود ۳۰ سال بعد، در دهه ۱۹۹۰ معرفی کرد. او این نظریه را به‌عنوان به‌روزرسانی نظریه‌ای قبلی خود، «نظریه کنترل» (Control Theory) مطرح کرد، چون معتقد بود نظریه انتخاب بار مثبت بیشتری دارد.

بر اساس نظریه انتخاب انسان‌ها می‌توانند با مسئولیت‌پذیری بیشتر در قبال رفتارهایشان، زندگی خود را کنترل کنند. بر اساس این نظریه، بیشتر نارضایتی‌های انسانی ریشه در روابط ناسالم یا فقدان رابطه دارد و بسیاری از رفتارهای منفی انسان‌ها در واقع پاسخی است به خلأ ناشی از این روابط ضعیف. بر مبنای این نظریه همچنین افراد احساسات منفی را نیز انتخاب می‌کنند و همین انتخاب باعث تصمیم‌گیری‌های منفی می‌شود. 

از دیدگاه گلاسر، راه رسیدن به یک زندگی شادتر نسبتاً ساده است: افراد با انتخاب‌های بهتر، روابط بهتری و در نتیجه احساس رضایت و خوشبختی بیشتری خواهند داشت. او از این رویکرد در محیط‌هایی مانند بیمارستان‌های روانپزشکی و زندان‌ها برای کمک به افراد استفاده کرد. 

اگرچه تحقیقات جامع پیرامون میزان اثربخشی واقعیت‌درمانی اندک است، این روش در فرهنگ‌ها و کشورهای مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این حال، برخی اعضای جامعه روانپزشکی به دلیل اینکه واقعیت‌درمانی، مفهوم بیماری‌های روانی را رد می‌کند، به آن نقد دارند. به‌هرروی، گلاسر کتاب‌های متعددی در این زمینه منتشر کرده است و مؤسسه ویلیام گلاسر همچنان به آموزش اصول این رویکرد مشغول است.

اصول پایه‌ای واقعیت‌درمانی

واقعیت‌درمانی اصول اصلی نظریه انتخاب را به کار می‌گیرد. هدف آن این است که به شما کمک کند واقعیت انتخاب‌های خود را بشناسید و رفتارهای مؤثرتری را انتخاب کنید. مفاهیم کلیدی در این رویکرد عبارت‌اند از:

۱. رفتار

رفتار یکی از اجزای اصلی در واقعیت‌درمانی است و به ۲ دسته تقسیم می‌شود: رفتارهای سازمان‌یافته و رفتارهای بازسازمان‌یافته.

رفتارهای سازمان‌یافته، رفتارهایی هستند که در گذشته برای تأمین نیازهای خود ایجاد کرده‌اید. درمانگر به شما کمک می‌کند تا رفتارهای ناکارآمد در این دسته را شناسایی کنید.

پس از شناسایی رفتارهای ناکارآمد، شما روی تغییر آنها به رفتارهای مؤثرتر یا ایجاد رفتارهای کاملا جدید کار می‌کنید. اینها رفتارهای بازسازمان‌یافته هستند.

واقعیت درمانی با معرفی رفتار به‌عنوان یک انتخاب، به شما کمک می‌کند تا تجربیات و اقدامات زندگی‌تان را بهتر مدیریت کنید.

۲. کنترل

بر اساس نظریه انتخاب هر فرد فقط توسط خودش کنترل می‌شود؛ به‌علاوه، تصور کنترل‌شدن توسط عوامل بیرونی، برای ایجاد تغییر مؤثر نیست.

این مفهوم در واقعیت‌درمانی نیز ظاهر می‌شود؛ جایی‌که گفته می‌شود انتخاب‌های رفتاری تحت کنترل درونی هستند. واقعیت‌درمانگر تلاش می‌کند آگاهی شما را نسبت به این انتخاب‌های قابل‌کنترل افزایش دهد.

۳. مسئولیت

در واقعیت درمانی گلاسر، کنترل با مسئولیت‌پذیری پیوند خورده است. به‌گفته دکتر گلاسر، زمانی که افراد انتخاب‌های نادرست می‌کنند، در واقع در تلاش برای تأمین نیازهای خود به‌طور غیرمسئولانه هستند. بر همین اساس، هدف واقعیت‌درمانی افزایش حس پاسخ‌گویی شما نسبت به رفتارهایتان است.

۴. عمل

در واقعیت‌درمانی، عمل بخش مهمی از رفتار کلی شما محسوب می‌شود. همچنین بر اساس این رویکرد شما می‌توانید اعمال خود را مدیریت کنید. به همین دلیل، درمانگر بر اصلاح اعمال تمرکز می‌کند تا از این طریق رفتار تغییر کند.

این روش شامل ارزیابی اقدامات کنونی، بررسی میزان کارآمدی آنها در تأمین نیازها، و برنامه‌ریزی برای انجام اعمال جدیدی است که این نیازها را بهتر پاسخ دهند.

۵. زمان حال

واقعیت‌درمانی بیان می‌کند که رفتارها و اعمال کنونی تحت‌تأثیر گذشته نیستند. در عوض، معتقد است که رفتار فعلی ناشی از نیازهای برآورده‌نشده در زمان حال است. این باور از یک رویکرد «اینجا و اکنون» برای مسئولیت‌پذیری و عمل استفاده می‌کند.

واقعیت درمانی بر زمان حال تمرکز دارد.

تکنیک‌های واقعیت‌درمانی 

واقعیت‌درمانی از تکنیک‌های مختلفی برای تغییر رفتارهای کنونی استفاده می‌کند:

۱. خود‌ارزیابی (Self-evaluation)

درمانگر با استفاده از روش‌های خودارزیابی به شما کمک می‌کند تا اعمال کنونی خودتان را شناسایی کنید. این مرحله اساس برنامه‌ریزی برای رفتارهای جدید است.

در این فرایند، ممکن است درمانگر از شما سؤالاتی مانند موارد زیر بپرسد:

  • آیا اهداف فعلی‌ات واقع‌بینانه هستند؟
  • چقدر آمادگی داری که تغییری ایجاد کنی؟

معمولا این تکنیک به‌طور مکرر در جلسات درمانی استفاده می‌شود.

۲. برنامه‌ریزی عملی (Action Planning)

پس از خودارزیابی، درمانگر شما را در مسیر برنامه‌ریزی برای اعمال (اقدامات) جدید راهنمایی می‌کند. هدف طراحی اقداماتی است که بهتر پاسخ‌گوی نیازهای شما باشند. این اقدامات معمولا ساده، مشخص، قابل‌اندازه‌گیری، دست‌یافتنی، متمرکز بر نتیجه (به‌جای اجتناب از یک عمل خاص) و دارای بازه زمانی مشخص هستند.

۳. چارچوب‌بندی دوباره (Reframing)

در چارچوب‌بندی دوباره یا بازسازی شناختی، درمانگر کمک می‌کند مفاهیم را به‌گونه‌ای مثبت یا با بار منفی کمتر بازگو کنید. با این کار به‌جای تمرکز بر مشکل بر راه‌حل تمرکز می‌کنید. مثلا به‌کمک درمانگر یاد می‌گیرید جملاتی مثل «نمی‌تونم بی‌احترامی دیگران رو تحمل کنم» را به «احساس احترام از سوی دیگران برای من اهمیت زیادی داره» تغییر دهید. این بازسازی ذهنی می‌تواند زمینه‌ یافتن راه‌حل را فراهم کند.

۴. تمرین رفتاری (Behavioral Rehearsal)

در این تکنیک، رفتارهای اجتماعی مناسب تمرین می‌شوند. ممکن است درمانگر از شما بخواهد که این رفتارها را تصور یا در موردشان صحبت کنید. گاهی هم ممکن است موقعیتی را با درمانگر اجرا (به‌شکل نمایش) کنید. هدف این تمرین‌ها این است که وقتی با آن موقعیت در دنیای واقعی مواجه شدید، بتوانید با واکنشی مناسب و تمرین‌شده پاسخ دهید.

فرایند واقعیت‌درمانی

فرایند واقعیت‌درمانی مبتنی بر سیستمی است به‌نام WDEP که مخفف چهار واژه‌ خواسته‌ها (Wants)، اقدام (Doing)، ارزیابی (Evaluation)، و برنامه‌ریزی (Planning) است. WDEP در واقع فرایندی است که در واقعیت‌درمانی گلاسر طی می‌کنید:

  • خواسته‌ها: در این مرحله، درمانگر با شما کمک می‌کند تا بررسی رؤیاها، آرزوها و اهداف شخصی‌تان مشخص کنید چه چیزهایی از زندگی می‌خواهید.
  • اقدام: سپس مشخص می‌کنید که در حال حاضر برای رسیدن به این خواسته‌ها چه کارهایی انجام می‌دهید.
  • ارزیابی: در این مرحله، با همراهی درمانگر ارزیابی می‌کنید که آیا رفتارها و اقدام‌های فعلی شما با خواسته‌ها و اهدافتان هماهنگ است یا نه. همچنین بررسی می‌کنید که کدام انتخاب‌ها به اهدافتان آسیب می‌زنند و کدام‌یک مفید هستند.
  • برنامه‌ریزی: در نهایت، با همکاری یکدیگر، انتخاب‌ها و اقداماتی را تعیین می‌کنید که متناسب با اهداف زندگی‌تان باشد. سپس برنامه‌ای برای تغییر رفتارتان بر اساس این انتخاب‌ها و اقدامات تهیه می‌کنید.
ارزیابی اعمال و غربال‌کردن کارهای غلط و تدوین اقدامات درست یکی از مراحل فرایند واقعیت درمانی است.

مفاهیم مورداستفاده در واقعیت‌درمانی

در طول جلسات واقعیت درمانی اغلب با ۴ مفهوم اصلی که در نظریه انتخاب هم مطرح شده‌اند، سروکار دارید:

۱. عادت‌های ارتباطی

این موضوع به‌ویژه برای زوج‌هایی که به واقعیت‌درمانی علاقه‌مند هستند اهمیت زیادی دارد. در این رویکرد، هر تعامل انسانی فرصتی است برای تقویت هفت عادت ارتباطی سازنده یا هفت عادت ارتباطی مخرب.

عادت‌های سازنده در روابط عبارت‌اند از:

  • حمایت کردن؛
  • تشویق کردن؛
  • گوش دادن؛
  • پذیرش؛
  • اعتماد کردن؛
  • احترام گذاشتن؛
  • مذاکره در مورد تفاوت‌ها.

عادت‌های مخرب در روابط عبارت‌اند از:

  • انتقاد؛
  • سرزنش؛
  • شکایت؛
  • غر زدن؛
  • تهدید؛
  • تنبیه؛
  • رشوه دادن یا دادن پاداش برای کنترل دیگران.

۲. دنیای باکیفیت در برابر دنیای درک‌شده

به‌گفته گلاسر، هر فرد در ذهن خود یک دنیای باکیفیت دارد که اهداف، خواسته‌ها و تصوراتش از یک زندگی خوب در آن ذخیره شده‌اند. برای اینکه چیزی وارد دنیای باکیفیت شود، کافی است حداقل یکی از نیازهای اساسی فرد را تأمین کند.

در مقابل، دنیای درک‌شده یا ادراکی حتی ذهنی‌تر است. این دنیا بر اساس تمامی تجربیات زندگی، پیش‌زمینه‌های فردی و اتفاقات گذشته ما شکل می‌گیرد. بنابراین هر تجربه جدید و هر فردی که با او روبه‌رو می‌شوید، بر اساس برداشت‌ها و تجربیات پیشین، در ذهنتان درک و طبقه‌بندی می‌شود. به عبارت دیگر، تجربه‌های جدید با گذر فیلتر تجربه‌های پیشین درک می‌شوند.

دنیای ادراکی همان چیزی است که شما آن را واقعیت می‌پندارید و دنیای باکیفیت چیزی است که شما آن را می‌خواهید. هرچه شکاف بین این دو جهان بزرگ‌تر باشد، رضایت از زندگی کمتر خواهد بود. هدف این است که این دو جهان را به یکدیگر نزدیک‌تر کنید: یا با نزدیک کردن واقعیت به دنیای باکیفیت خود یا با تغییردادن آنچه در دنیای باکیفیت خودتان می‌خواهید.

۳. مقایسه وضعیت 

مقایسه وضعیت (Comparing Place) به فرایند ذهنی مقایسه آنچه می‌خواهید (دنیای باکیفیت شما) با آنچه دارید (جهان ادراکی شما) گفته می‌شود. گلاسر معتقد است که هرچه این دو به هم نزدیک‌تر باشند، رضایت از زندگی و به‌عبارتی حال روانی فرد بهتر است.

۴. کنترل درونی در برابر بیرونی

افراد یا دارای کانون کنترل درونی هستند یا دارای کانون کنترل بیرونی، یا ترکیبی از این دو.

  • کنترل درونی به این معناست که فرد باور دارد اتفاقات زندگی‌اش نتیجه انتخاب‌ها و تلاش‌های خودش است؛ مثلا اگر در امتحان موفق شود، آن را نتیجه مطالعه و آمادگی خود می‌داند. این افراد در قبال انتخاب‌هایشان و نتایج حاصل از آنها زندگی مسئولیت‌پذیرترند.
  • کنترل بیرونی یعنی فرد عوامل بیرونی را مسئول اتفاقات زندگی‌اش می‌داند؛ مثلا اگر در امتحان نمره بدی بگیرد، آن را به دشواری آزمون نسبت می‌دهد. پذیرش نقش انتخاب‌های فردی در این گروه سخت‌تر است.

گلاسر باور داشت که هر انتخابی هدفمند است و افراد با اطلاعاتی که در اختیار دارند، بیشترین تلاش خود را می‌کنند. با این حال، در واقعیت‌درمانی، درمانگر افراد را تشویق می‌کند تا به انتخاب‌های خود به‌صورت عینی نگاه کرده و مشخص کنند که آیا این انتخاب‌ها واقعا آنها را به اهدافشان نزدیک می‌کند یا نه.

مقایسه واقعیت‌درمانی با درمان‌های روان‌شناختی رایج

روان‌پزشکی و روان‌درمانی معمولاً بر شناسایی علل زیرین و پنهان مشکلات روانی تمرکز دارند و تلاش می‌کنند افکار، احساسات و رفتارهای ناخودآگاه را تحلیل کنند. در مقابل، واقعیت‌درمانی بر زمان حال تأکید دارد. هدف اصلی آن تغییر رفتارهای فعلی برای بهبود شرایط روانی و روابط فردی است.

دکتر گلاسر بر این باور بود که احساس نارضایتی افراد (و حتی مشکلات روانی یا جسمی) ریشه در گسست یا قطع ارتباط با دیگران دارد.

بر همین اساس، واقعیت‌درمانی بر مسائل حال حاضر و رفتارهای کنونی تمرکز دارد؛ رفتارهایی که بر زندگی فعلی شما تأثیر می‌گذارند و در آینده نیز تأثیرگذار خواهند بود. در این رویکرد، زمان بسیار کمی صرف بررسی گذشته می‌شود یا اصلاً به آن پرداخته نمی‌شود. 

علاوه بر این، واقعیت‌درمانی مفهوم بیماری روانی را رد می‌کند. از دیدگاه گلاسر، افراد دچار بیماری روانی نیستند، بلکه رفتارهای نامناسبی را برای برآورده‌کردن نیازهای خود انتخاب می‌کنند.

کاربردهای واقعیت‌درمانی

واقعیت درمانی را می‌توان برای افراد با مشکلات روان‌شناختی متنوع، از اختلالات خفیف تا شدید، به کار برد. این روش در موقعیت‌های مختلف روان‌درمانی استفاده می‌شود؛ ازجمله:

سلامت روان

ویزیت آنلاین

از متخصصان این حوزه بپرسید

مشاوره آنلاین

به‌علاوه، اصول واقعیت‌درمانی در آموزش و پرورش، خدمات اجتماعی، مدیریت کسب‌وکار و توسعه اجتماعی نیز به‌ کار رفته‌اند. واقعیت‌درمانی کاربرد گسترده‌ای در بیمارستان‌های روانی، مراکز اصلاح و تربیت، مراکز ترک اعتیاد و مؤسسات مربوط به نوجوانان مشکل‌دار دارد.

تئوری انتخاب و ارتباط آن با واقعیت‌درمانی

واقعیت‌درمانی بر پایه‌ی نظریه انتخاب بنا شده است، نظریه‌ای که در دهه ۱۹۹۰ توسط خود ویلیام گلاسر ارائه معرفی شد.

مفاهیم کلیدی تئوری انتخاب

بر پایه نظریه انتخاب انسان‌ها ۵ نیاز اساسی دارند که به‌صورت ژنتیکی در وجودشان نهادینه شده‌اند. به آنها «دستورالعمل‌های ژنتیکی» گفته می‌شود. این نیازها عبارت‌اند از:

  • بقا: شامل نیازهای ابتدایی مانند غذا، سرپناه و رابطه جنسی است، اما نیازهای روانی مانند احساس امنیت و آرامش را نیز در بر می‌گیرد.
  • عشق و تعلق: به روابط با دیگران مربوط می‌شود. از خانواده و دوستان گرفته تا همکاران، معلمان و حتی حیوانات خانگی. انسان‌ها نیاز دارند احساس کنند که بخشی از یک جمع هستند.
  • قدرت: منظور از قدرت در این نظریه سلطه‌گری نیست، بلکه به نیاز افراد به داشتن تأثیر، اثربخشی و به‌جاگذاشتن میراث اشاره دارد؛ احساسی که به آنها ارزش و عزت‌نفس می‌بخشد.
  • آزادی: به احساس استقلال و خودمختاری در زندگی روزمره و جنبه‌های خلاقانه زندگی مربوط است. افراد باید احساس کنند که می‌توانند انتخاب کنند و در تصمیماتشان آزاد هستند.
  • لذت (تفریح): بیش از یک تفریح یا سرگرمی مطلق، این نیاز شامل تجربه‌هایی مانند شوخ‌طبعی، لذت، آرامش و یادگیری چیزهای جالب و رضایت‌بخش است.

در نظریه انتخاب، این نیازها ترتیب خاصی ندارند، اما تأکید می‌شود که نیاز اصلی انسان، عشق و تعلق است؛ مسئله‌ای که توضیح می‌دهد چرا بسیاری از مشکلات روانی با روابط بین‌فردی مرتبط هستند.

این نظریه همچنین بر این باور است که انسان‌ها برای تأمین نیازهای برآورده‌نشده‌شان، رفتارهایی را انتخاب می‌کنند. برای پاسخ به این نیازها، رفتار باید تحت تأثیر نیروهای درونی باشد. اگر رفتار ما تحت تأثیر عوامل بیرونی مانند دیگران یا موقعیت‌های محیطی باشد، نتیجه آن بروز مشکلات سلامت روان خواهد بود.

تئوری انتخاب بنیان واقعیت درمانی است.

واقعیت‌درمانی و تئوری انتخاب

واقعیت درمانی بر این اصل استوار است که فرد متوجه فاصله واقعیت از انتظاراتش باشد. در واقع، افراد باید یاد بگیرند انتظارات خود را مدیریت کنند. تعیین اهداف بلندپروازانه خوب است، اما اگر اهداف بیش از حد بلندپروازانه باشند، احتمال شکست بالا می‌رود. همه ما در مقاطعی از زندگی شکست می‌خوریم، اما نمی‌خواهیم خودمان زمینه شکست را فراهم کنیم. پس برای اینکه بهترین فرصت برای موفقیت ایجاد شود، باید افراد را تشویق کرد که اهداف قابل‌دستیابی و واقع‌بینانه تعیین کنند.

این تمرین می‌تواند به مراجعان کمک کند تا بفهمند چه چیزی را می‌خواهند تغییر دهند، قادر به تغییر چه چیزی هستند، چگونه می‌توانند این تغییر را ایجاد کنند و چگونه اهداف واقع‌بینانه‌ای برای ایجاد این تغییر تعیین کنند. اینجاست که رابطه تنگاتنگ واقعیت درمانی و نظریه انتخاب آشکار می‌شود. 

بر اساس نظریه انتخاب زندگی ما نتیجه انتخاب‌هایی است که می‌کنیم و نه هیچ چیز دیگر. بر خلاف دیگر نظریه‌های جریان اصلی روان‌شناسی، نظریه انتخاب اهمیت زیادی برای عوامل دیگری همچون تربیت، محیط اجتماعی، فرهنگ و وراثت قائل هستند. مثلا درحالی‌که متخصصان روان‌شناسی کلاسیک اغلب اعتیاد را بیماری می‌دانند و نقش ژنتیک را در بیماری‌های روانی مهم، نظریه انتخاب وجود هرگونه مشکل را فقط‌وفقط به انتخاب‌های ما نسبت می‌دهد و تأثیری برای عوامل دیگر قائل نیست.

به‌هرحال، این اختلاف نظر بر سر نظریه انتخاب بدان معنا نیست که واقعیت‌درمانی فاقد ارزش است. بخش بزرگی از دست‌آوردهای ما در زندگی بر پایه انتخاب‌هایمان شکل می‌گیرد. پس حتی اگر به تأثیر عوامل مهم دیگر بر انتخاب‌ها و نتایج حاصل آنها باور داشته باشیم، نمی‌توان انکار کرد که تلاش برای رسیدن به انتخاب‌های بهتر، اقدامی ارزشمند و سودمند است.

کاربرد واقعیت درمانی در گروه‌ها

واقعیت درمانی به‌ویژه در جلسات گروهی بسیار مؤثر است، زیرا این روش بر مفهوم پاسخ‌گویی تأکید دارد. این مفهوم زمانی که در کنار دیگر شرکت‌کنندگان آموزش داده شود، اغلب بهتر درک می‌شود چون اعضای گروه می‌توانند الگوی مسئولیت‌پذیری باشند و آن را با هم تمرین کنند.

واقعیت‌درمانی گروهی: یک روش کارآمد برای تغییر رفتار

یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت واقعیت‌درمانی این است که می‌توان آن را برای گروه‌های مختلف جامعه به‌کار برد، از جانبازان جنگ گرفته تا نوجوانان. ازجمله اهدافی واقعیت‌درمانی گروهی به‌طور کلی دنبال می‌کند، ایجاد آگاهی نسبت به مسئولیت، و درست و نادرست است.

۱. مسئولیت

فرد مسئول به گونه‌ای رفتار می‌کند که حس ارزشمندی به خودش و دیگران منتقل شود. زمانی که مراجع نتواند نیازهای خود را برآورده کند، واقعیت محیط را انکار می‌کند. موفقیت زمانی حاصل می‌شود که مراجع این واقعیت را بپذیرد و نیازهایش را در چارچوب آن برطرف کند.

۲. درست و نادرست

برای اینکه فرد احساس ارزشمندی کند، باید بر اساس استانداردی منطقی رفتار کند؛ یعنی وقتی رفتار نامناسبی انجام می‌دهد خود را اصلاح کند و هنگام انجام کارهای درست به خودش اعتبار دهد.

واقعیت درمانی گروهی با تمرکز بر تقویت مسئولیت‌پذیری و درک صحیح از رفتار درست و نادرست، فضایی امن و حمایت‌کننده فراهم می‌کند که اعضای گروه بتوانند در کنار هم به یادگیری و تمرین مهارت‌های جدید بپردازند و تغییرات مثبت پایدار در رفتار خود ایجاد کنند. این روش به ویژه در تقویت مهارت‌های اجتماعی، بهبود روابط بین‌فردی و افزایش رضایت فردی نقش موثری ایفا می‌کند و می‌تواند راهکاری کارآمد برای مشکلات رفتاری و روان‌شناختی باشد.

مثال‌های کاربردی از واقعیت‌درمانی گروهی

پژوهش‌ها اثربخشی واقعیت درمانی گروهی را به‌ویژه در دانش‌آموزان تأیید کرده‌اند. علاوه بر بهبود عملکرد در دانش‌آموزان، این شیوه برای معلمان نیز مفید واقع شده است. بخشی از این تأثیر مثبت به این دلیل است که تعامل با گروه‌هایی از افراد با تجربیات مشابه، باعث می‌شود افراد احساس تنهایی کمتر و حس حمایت‌شدگی بیشتری داشته باشند.

بر مبنای برخی پژوهش‌ها واقعیت درمانی گروهی به نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی کمک می‌کند تا علائم اضطراب خود را تسکین دهند و روابط اجتماعی خود را بهبود بخشند. 

بر اساس دیگر پژوهش‌ها، گروه دیگری که از واقعیت‌درمانی سود برده‌اند، افراد مبتلا به اسکیزوفرنی هستند. افرادی که در جلسات واقعیت درمانی گروهی شرکت کردند، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کردند، احساس کنترل بیشتری بر زندگی داشتند و توانستند استرس را بهتر مدیریت کنند.

با اینکه درمانگران بسیاری از مفاهیم واقعیت‌درمانی در فرایند درمان استفاده می‌کنند، برخی از اصول این رویکرد بیشترین اثربخشی را در محیط‌های آموزشی داشته‌اند چون واقعیت‌درمانی نه‌تنها بر خودکنترلی تأکید دارد، بلکه به کودکان نشان می‌دهد که می‌توانند پیامدهای رفتار و عملکرد درسی خود را کنترل کنند.

نتیجه مشترک واقعیت درمانی در همه این گروه‌ها، افزایش عزت‌نفس است، چراکه واقعیت درمانی بر این باور استوار است که افراد می‌توانند با تمرین، مهارت خودکنترلی را تقویت کنند. این دیدگاه باعث می‌شود افراد احساس کنند قادر به کنترل انتخاب‌های زندگی خود هستند و حتی می‌توانند به دیگران نیز در این مسیر کمک کنند.

در واقعیت درمانی گروهی محیطی امن فراهم می‌شود برای صحبت درباره مسئولیت‌های هر فرد و پذیرش آنها.

منابع و کتاب‌های مرتبط با واقعیت درمانی

اگر به‌دنبال درک عمیق‌تر از واقعیت‌درمانی و کاربردهای آن هستید، مطالعه‌ کتاب‌های زیر می‌تواند نقطه‌ مناسبی برای شروع باشد.

۱. واقعیت درمانی؛ نوشته ویلیام گلاسر، ترجمه علی صالحی، نشر سایه سخن.

برای درک واقعیت درمانی کتاب خود گلاسر بی‌شک یکی از بهترین گزینه‌هاست. گلاسر در این کتال روش خود را با درمان‌های رایج روان‌درمانی مقایسه می‌کند. کتاب همچنین شامل راهنمایی عملی برای درمانگرانی است که می‌خواهند از تکنیک‌های واقعیت‌درمانی استفاده کنند.

۲. واقعیت درمانی؛ نوشته رابرت ای. ووبلدینگ، ترجمه علی نیلوفری و لیلا عبدالله‌‌پوری، نشر ارجمند.

ووبلدینگ در این کتاب تاریخچه، نظریه پایه، روند درمان، سازوکارهای تغییر و شواهد تجربی مرتبط با اثربخشی رویکرد واقعیت‌درمانی مبتنی بر نظریه انتخاب را به‌طور جامع بررسی می‌کند. او همچنین نگاهی به تحولات کنونی و آینده این رویکرد دارد. استفاده از نمونه‌های موردی متعدد باعث شده این کتاب منبعی ارزشمند برای دانشجویان حوزه روان‌شناسی و روان‌درمانی، و نیز درمانگران باتجربه‌ای باشد که به درک عمیق‌تر این روش و نحوه‌ کاربرد آن در کار با مراجعان علاقه‌مند هستند.

نقدهای وارد به واقعیت درمانی

همه متخصصان سلامت روان درباره واقعیت درمانی نظر مثبت ندارند. آنها معتقدند چون تحقیقات زیادی درباره واقعیت‌درمانی انجام نشده است، ارزیابی قطعی اثربخشی آن دشوار است. هرچند بنا بر برخی مطالعات واقعیت درمانی می‌توان برای افراد مفید باشد، این رویکرد به‌عنوان یک روش مبتنی بر شواهد شناخته نمی‌شود. 

برخی متخصصان حوزه سلامت روان به دلایل زیر به واقعیت درمانی نقد دارند:

  • مخالفت با مفهوم بیماری روانی: دکتر گلاسر ادعا می‌کرد که چیزی به نام بیماری روانی وجود ندارد؛ این دیدگاه با مخالفت‌هایی از سوی جامعه روان‌پزشکی مواجه است.
  • امکان تحمیل دیدگاه‌ها: واقعیت‌درمانگر به مراجعان کمک می‌کند تا رفتارهای جدیدی را در پیش بگیرند، اما برخی معتقدند که این روند می‌تواند به تحمیل ارزش‌ها و قضاوت‌های درمانگر منجر شود.
  • موضع ضد دارو: دکتر گلاسر معتقد بود که برای درمان اختلالات روانی هرگز نیازی به دارو نیست. منتقدان می‌گویند که او می‌توانست به مزایای روان‌درمانی نسبت به دارو اشاره کند، بدون اینکه داروها را به‌طور کامل رد کند.
  • محدودشدن به زمان حال: برخلاف روان‌درمانی کلاسیک که بر تحلیل تعارض‌های گذشته تمرکز دارد، واقعیت‌درمانی به گذشته کاری ندارد و تنها بر زمان حال متمرکز است.
  • نادیده‌گرفتن ناخودآگاه: برخی بر این باورند که واقعیت‌درمانی قدرت ضمیر ناخودآگاه انسان را در تصمیم‌گیری‌ها و رفتارها نادیده می‌گیرد.

کلام آخر دکترساینا

واقعیت‌درمانی رفتار را نتیجه انتخاب می‌داند. این رویکرد بر پایه نظریه انتخاب، بر انتخاب‌های فردی، مسئولیت‌پذیری و راه‌حل‌های قابل اجرا تمرکز دارد و مشکلات فردی (از جمله مسائل مرتبط با سلامت روان) را حاصل انتخاب‌های شخصی می‌داند. درنتیجه راه‌حل را جایگزین‌کردن رفتارهای مؤثرتر می‌داند. هرچند این رویکرد می‌تواند به کاهش مشکلات روان‌شناختی و بهبود وضعیت سلامت روان کمک کند، به دلیل رویکرد غیررایج خود، به‌ویژه در قبال بیماری‌ها و اختلالات روانی، با انتقاداتی روبه‌رو شده است. واقعیت‌درمانی به‌ویژه می‌تواند گزینه مناسبی برای کسانی که به‌دنبال درمان کوتاه‌مدت و متمرکز بر راه‌حل هستند، باشد.
اگر علاقه‌مند به آزمودن واقعیت‌درمانی برای رفع مشکلاتتان هستید، به‌دنبال یک متخصص سلامت روان کاربلد باشید که در زمینه واقعیت‌درمانی و نظریه انتخاب آموزش دیده و دارای تجربه باشد. علاوه بر بررسی صلاحیت‌های حرفه‌ای، بسیار مهم است که با درمانگری کار کنید که در کنار تخصص، با او راحت باشید و به او اعتماد داشته باشید. اگر می‌خواهید با درمانگری کار کنید که با مفاهیم واقعیت‌درمانی آشنایی دارد، می‌توانید اولین تماس را همین‌جا از طریق دکترساینا برقرار کنید و درباره روش کار راهنمایی بگیرید.

سؤالات متداول

۱. چه تفاوتی بین واقعیت‌درمانی گلاسر و سایر روش‌های درمانی وجود دارد؟

واقعیت درمانی گلاسر بر انتخاب‌های فردی، مسئولیت‌پذیری شخصی و تمرکز بر تغییر رفتارهای کنونی تأکید دارد. اما در بسیاری از روش‌های درمانی کلاسیک درمان شامل بررسی عوامل تأثیرگذار در گذشته فرد و همچنین ناخودآگاه اوست. به‌علاوه، واقعیت‌درمانی دیدگاه متفاوتی نسبت به بیماری روانی دارد و معتقد است مشکلات روانی ناشی از انتخاب‌های نامناسب هستند، نه وجود یک اختلال یا بیماری.

۲. آیا واقعیت‌درمانی تنها برای درمان اختلالات روانی کاربرد دارد؟

خیر، واقعیت درمانی نه تنها برای اختلالات روانی بلکه برای بهبود روابط بین‌فردی، افزایش خودکنترلی، مدیریت استرس، ارتقاء انگیزه و حل مشکلات رفتاری نیز کاربرد دارد. این رویکرد می‌تواند در محیط‌های آموزشی، گروه‌های حمایتی و حتی در بهبود کیفیت زندگی روزمره مفید باشد.

۳. چه ویژگی‌هایی باید یک گروه درمانی داشته باشد تا از واقعیت‌درمانی بهره‌مند شود؟

برای اثربخشی بیشتر واقعیت‌درمانی گروهی، درمانگر باید فضایی حمایتی و امن فراهم کند تا اعضا بتوانند آزادانه درباره مسئولیت انتخاب‌ها و رفتارهای خود صحبت کنند و آنها را بپذیرند. همچنین، مشارکت فعال اعضا در تمرین رفتارهای جدید و بازخورد گرفتن از یکدیگر مهم است. گروه باید از نظر ترکیب اعضا به گونه‌ای باشد که افراد با مسائل و اهداف مشابه در کنار هم قرار گیرند تا حس همدلی و حمایت تقویت شود.

اطلاعات این مقاله صرفاً برای افزایش آگاهی شماست. به‌هیچ‌عنوان بدون مشورت با پزشک اقدام به خوددرمانی نکنید.